فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 25 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

سهیلا مولاوردی – قصه ی عشق ندارد ارزش

عاقبت او که نفهمیدم و مدهوشم کرد
شالِ دوری و خطا و گِله بر دوشم کرد

با خوشی ماند کنارم دو سه روزی ، اما
با دو دستانِ کَلَک دلهره تن پوشم کرد

روز اول به هوای قَسَم اش رام شدم
تیر بر من زد و برگشت و فراموشم کرد

شعله ای ساخت از احساسِ دلم ، اما زود
باد تندی شد و بی دغدغه خاموشم کرد

خنده هایش همه معجونِ خطا بود و فریب
کیمیاگر شد و مثل همه بیهوشم کرد

جای ترمیمِ دلم که تَرَکی داشت ظریف
با نوکِ سوزن و با حوصله مخدوشم کرد

دم به دم رنگ عوض کرد و شبیه باران
روی بومِ هوس اش گریه ی خودجوشم کرد

قصه ای شد که در آن عشق ندارد ارزش
حلقه ی عبرتِ این قائله در گوشم کرد

#سهیلا_مولاوردی

استقبال از غزل کاظم بهمنی
(آن مسافر که سحر گریه در آغوشم کرد)

شاعر سهیلا مولاوردی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو