شاخ و برگِ کینه را سنجاقِ گیسو می کنم
بعد او با بی خیالی سحر و جادو می کنم
خاطراتش را به دستِ باد کولی می دهم
مثل طوفان در سرش هر لحظه هوهو می کنم
رفتنش را با تمسخر می نشانم بر لبم
و چرایش را جوابِ چند پهلو می کنم
ساکتم وقتی که می دانم دروغ و حقه است
بی تفاوت می شوم ، دست دلش رو می کنم
ظاهرا نادیده می گیرم خیانت را ولی
حرف هایش را لجن های ته جو می کنم
می شوم مثل خودش بی معرفت ، بی حوصله
سینه را با حالِ خوبم آب و جارو می کنم
آنقَدَر بیزارم از او که بجای اعتراض
عکس های پاره را شرمنده ی او می کنم
سهیلا مولاوردی
شاعر سهیلا مولاوردی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو