قصه ی پر غصه ی هر بینوا دق می دهد
با تمسخر بینوا را آشنا دق می دهد
از ازل هم قصه هایِ عاشقی می بود این
عاشقان را هم شبی دستِ قضا دق می دهد
هر کسی دردِ خودش را خوب می داند که چیست
“بی خیالت باشد و ‘تو’ مبتلا دق می دهد”
وقت طوفان حرف جاشو های لنجِ تازه کار
پوچ باشد ناخدایِ پیر را دق می دهد
هفت خانِ عشق را طی کرده ام اما چه سود
هفت خانِ عاشقی دارد مرا دق می دهد
سرگشته
….
پ.ن
جاشو=ملوان
شاعر سهراب عرب زاده.سرگشته.
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو