تا کمی می بینمت،می گیرم این جنون آنی
ای امان از شور و این وابستگی هایِ جوانی
از عمل کاری برآید حرف ها بادِ هوا هست
دوستت دارم دگر رنگی ندارد با زبانی
هر که دل در عشق بستهِ می شود کور و پشیمان
من شدم کور و پشیمان می نویسم تا بدانی
کِشته هایِ عشق جانم حاصلی جز غم ندارد
کاشتم عشقش ولی مهری ندیدم یک زمانی
لاف می آید کمی هر کس دم از مردی زند..چون…
هیچ عشقی نیست با نیرنگ عاشق جاودانی
سرگشته
شاعر سهراب عرب زاده.سرگشته.
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو