آی مردم، های هر معشوقه ای چنگیز هست
با دو رویی با جفا هم می کشد خون ریز هست
می شوی بیچاره هرشب چون شوی وابسته اش
سینه یِ وابسته ها از درد ها لبریز هست
توی دورانی که اصلا با وفایی باب نیست
سد چشمِ هرکسی هم اشک ها سر ریز هست
من ندیدم خار ها هم با محبت گل شوند
قاتلِ هر عاشقی هم فصل غم،پاییز هست
آب پاشیدن چه سودی دارد این جا پایِ گل
باغبان هم سهمش از گل ها فقط جالیز هست
با دو رویی با جفا هم می کشد خون ریز هست
می شوی بیچاره هرشب چون شوی وابسته اش
سینه یِ وابسته ها از درد ها لبریز هست
توی دورانی که اصلا با وفایی باب نیست
سد چشمِ هرکسی هم اشک ها سر ریز هست
من ندیدم خار ها هم با محبت گل شوند
قاتلِ هر عاشقی هم فصل غم،پاییز هست
آب پاشیدن چه سودی دارد این جا پایِ گل
باغبان هم سهمش از گل ها فقط جالیز هست
سرگشته
……….. …… ……
کو کسی تا با وفایی را کنم مد با دلش؟
با محبت آشنایی را کنم مد با دلش
مرد میخواهم که بامن پا به پا عاشق شود
توی طوفان ناخدایی را کنم مد با دلش
در رفاقت می دهم جان خودم را کو رفیق؟
کو رفیقی تا خدایی را کنم مد با دلش؟
با دو رویی عشق ها هم ظاهرا فصلی شده
عشق بی چون و چرایی را کنم مد با دلش
با زلیخا بی وفایی باب شد اما هنوز…
نیست،کس تا دلربایی را کنم مد با دلش؟
سرگشته
شاعر سهراب عرب زاده.سرگشته.
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو