اله یار خادمیان
شهررا گسترش کینه فرو می ریزد
غم هر حاد ثه بر سینه فرو می ریزد
گر شود پنجره ی مهرو محبت بسته
برسرت عاشق دیرینه فرو می ریزد
سنگ اگر حمله کند شیشه ندارد سپری
عقده را، زشت ، برآینه فرو می ریزد
نا مرادی دل وبغض گره خورده ی عشق
به دعای شب آد ینه فرو می ریزد
در تضاد من و تودشمن اگر رخنه کند
قلعه ی محکم صد چینه فرو می ریزد
لغتی گر به اشاره بنویسی بر سنگ
رمز پنهانی گنجینه فرو می ریزد
مهروخوشرویی واحسانِ توسل به خدا
گر سلاح تو شود کینه فرو می ریزد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران