گردنی می افراشت سرش از چرخ فراتر می رفت آسمان با همه اخترهاش بوسه می زد به سر انگشتش سکه خورشید بود در مشتش یک سر و گردن گاه نه کم از فاصله کیهانی ست …
گردنی می افراشت سرش از چرخ فراتر می رفت آسمان با همه اخترهاش بوسه می زد به سر انگشتش سکه خورشید بود در مشتش یک سر و گردن گاه نه کم از فاصله کیهانی ست وز سرافرازی تا خواری جز یک سر مو فاصله نیست او سری خم کرد و آسمان با همه اخترهاش دور شد از سر او
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج