من عاشق دیدار و تو انگار نه انگار
دیوانه ی بیمار و تو انگار نه انگار
در شهر شلوغی که همه از تو نوشتند
من بر همه دیوار و تو انگار نه انگار
“تا کی بنویسم به تمنای وصالت “
دل این همه اصرار و تو انگار نه انگار
شعر و غزلم در همه ی جان و تنم بود
از من همه تکرار و …تو انگار نه انگار
تقصیر دلم چیست که او عقل ندارد
می بیند و انکار …..و تو انگار نه انگار
احساس اگر گل نکند منطق ما چیست؟
آری “غزلم” شد همه آوار و تو انگار نه انگار
……………………..
چندیست که احساس غزل خوانی ندارند
چشمان خشکیده که….. بارانی ندارند
دیوان حافظ را هزاران بار در جمع ….
خواندی چو مرغانی که ایمانی ندارند
تو عاشق شعر و غزل های خودت باش
بی وزن و با با بندی که زندانی ندارند
آری منم مجنون و تو لیلی شعرم
دیوانه ها اغلب که دیوانی ندارند
تا کی بگویم … باورت بالی بگیرد
عشقت که باشد خط پایانی ندارند
سعید.م
پ ن : سکوتت را تمام شهر می دانند و من نیز
سکوتم از سر تقدیر و از عشق تو لبریز
……………..
“تقدیم به تو که در منی او می شد”
دیوانه ی بیمار و تو انگار نه انگار
در شهر شلوغی که همه از تو نوشتند
من بر همه دیوار و تو انگار نه انگار
“تا کی بنویسم به تمنای وصالت “
دل این همه اصرار و تو انگار نه انگار
شعر و غزلم در همه ی جان و تنم بود
از من همه تکرار و …تو انگار نه انگار
تقصیر دلم چیست که او عقل ندارد
می بیند و انکار …..و تو انگار نه انگار
احساس اگر گل نکند منطق ما چیست؟
آری “غزلم” شد همه آوار و تو انگار نه انگار
……………………..
چندیست که احساس غزل خوانی ندارند
چشمان خشکیده که….. بارانی ندارند
دیوان حافظ را هزاران بار در جمع ….
خواندی چو مرغانی که ایمانی ندارند
تو عاشق شعر و غزل های خودت باش
بی وزن و با با بندی که زندانی ندارند
آری منم مجنون و تو لیلی شعرم
دیوانه ها اغلب که دیوانی ندارند
تا کی بگویم … باورت بالی بگیرد
عشقت که باشد خط پایانی ندارند
سعید.م
پ ن : سکوتت را تمام شهر می دانند و من نیز
سکوتم از سر تقدیر و از عشق تو لبریز
……………..
“تقدیم به تو که در منی او می شد”
شاعر سعید مختاری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو