نه هر مرغی کند پرواز اگر چه بال وپر دارد
که پرواز می کندآن که هوایش را به سر دارد
به کنج یک قفس مانده پرنده خسته وخاموش
کجا ازلذت پرواز دگر هرگز خبر دارد
نمی یابی کسی را که درون سینه اش دل نیست
نمی یابی ولی هر دل که از عشق آن اثر دارد
خلایق را نظر باشد به هرچیزی دراین عالم
ولیکن بهترین آن است که آن صاحب نظر دارد
برای عاشق مهجورتمام لحظه ها سرد و
پرازگرماست برای آن که دلداری به بر دارد
سخن ازعاشقی گقتن نه کاری سهل و آسان است
که سخت است گفتن ازآن چه نه شرحی مختصر دارد
حدیث عشق خود گفتن ندارد حاصلی آن را
که او خود درگرو دل را به یک عشقی دگر دارد
سعید همواره می ماند به بیداری اگر شب ها
ازآن شوقی ست که او دردل به دیدار سحر دارد.
شاعر سعید صارمی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو
