#درد یعنی ، بشکفد غنچهٔ نازِ لبِ طو
و من از دور بر این منظره مهمان باشم
همه خواهانِ تو جمع و به سرایِ تو روَند
که در این قائله از چَشمِ تو پنهان باشم
هست و بود و شد و بگذشت بران از سَرِ خود
حال وقت است بر این فاصله بُطلان باشم
ماه ِشب را به جـــهانت زِ چه روشن داری ؟
آن زمانکه به رُخت ، ماهِ #پریشان باشم
من در این وادیِ ظلمت به چه دل گرم کنم
تا که از دوریِ تو ، سَر بَر گریبــــان باشم
دِگر از دیده چه حاجت طلبم کَز رُخِ دوست
تا به چَشم و نظرت ، همچو اسیران باشم
✍ #سعیده_تفضـلی_نیڪ
شاعر سعیده تفضّلی نیک (باران)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو