فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 25 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

سعیده تفضّلی نیک (باران) – جُرعه ای از نگاهِ یار …

شمعِ مَحفلمان بود و چو پروانه به دورش ،تنها میگشتیم …

او خودِ دریا بود و ما ، در پی اَش صحرا میگشتیم …

تَنمان ،پُر شده بود از سیاهی و سنگ و جَرس ،،،

یارِ اَلماس بَدن ،را کنارِ معدن زَر ها میگشتیم …

همه عالم به پیش چَشمم سَرابی ، شد و رفت …

در این بیابان ،در پِی جرعه ای از نگاهِ یار میگشتیم …

درِ خانه اَش بَس صَفایی داشت این عاشق را …

در تمنّایِ وصالش ، قدرِ کاهی به دنبالِ وفا میگشتیم …

کَس ندیدم که به پایَش برسد بَهرِ این بخشندگی …

عاجز و مفلوک در پیِ کَرَم ، جُود و سَخا می‌گشتیم …

عطش عشق بسوختمان همه روز و همه شب …

وصفِ حال است ،آب در کوزه و ما تشنه لبان میگشتیم …

❄️❄️

شاعر سعیده تفضّلی نیک (باران)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو