#دردواژهها
بردردواژه هایم،چه شبها من گریستم
زسوزشعربیکه س، تنهامن گریستم
هرواژه م فریادی،زدردبردگی بود
اوج آزادی این بود،بس رهامن گریستم
هیچگاه دلی نپرسید،اززدل هیچ کودکی
برظلمت وبرکودک ،بردلهامن گریستم
هیچ ساحلی نپرسید،ازتشنگی کویر
درهرم گرم آفتاب،برشنهامن گریستم
چه درختهاتبرشد،یادسته ی تفنگ شد
برمدادچوبی ام،برآنهامن گریستم
چه پرنده هاکه خود،دام شدنددرزمین
برکبوتردردام،بردامهامن گریستم
هرقلمی که سبزشد،باسرخی به عدم رفت
برسبزوسرخ وسفید،بارها من گریستم
(شاعر:سعیدمحمودی)
شاعر سعیدمحمودی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو