تکرار کن در خود من ِ خوش باورت را
بالا بیاور پیش این دنیا سرت را
پرواز کن تا اوج ، تا جایی که باید!
پرواز کن حتی اگر بال و پرت را…
احساس خوبی باش و با من زندگی کن
ازمن بنا کن انتخاب آخرت را!
صد سال هم تنها بمانم ، باز هستی
پایان بگیرم ، نقطه ی آغاز هستی
شبهای بی خود گریه دارم را گرفتی
تنهایی ِ بی اعتبارم را گرفتی
سرما به خوابم می زند ، یخ کرده ذهنم
می ترسم از دنیای بی تو ، از خودم ، غم!
از بودن ِ بی وقفه ات در شب… و روزم
از رد پاهای گذشته ، تا هنوزم
از بیقراری های قبل و بعد ِ دیدار
از گریه کردن پشت تنهایی ِ دیوار
برگرد از این فردای خوبی که نداری
[از بدبیاری، پشت هم هی بد بیاری….]
دنیای بی احساس خود را زیر و رو کن
یک اتفاق تازه با من آرزو کن
بالا بیاور پیش این دنیا سرت را
پرواز کن تا اوج ، تا جایی که باید!
پرواز کن حتی اگر بال و پرت را…
احساس خوبی باش و با من زندگی کن
ازمن بنا کن انتخاب آخرت را!
صد سال هم تنها بمانم ، باز هستی
پایان بگیرم ، نقطه ی آغاز هستی
شبهای بی خود گریه دارم را گرفتی
تنهایی ِ بی اعتبارم را گرفتی
سرما به خوابم می زند ، یخ کرده ذهنم
می ترسم از دنیای بی تو ، از خودم ، غم!
از بودن ِ بی وقفه ات در شب… و روزم
از رد پاهای گذشته ، تا هنوزم
از بیقراری های قبل و بعد ِ دیدار
از گریه کردن پشت تنهایی ِ دیوار
برگرد از این فردای خوبی که نداری
[از بدبیاری، پشت هم هی بد بیاری….]
دنیای بی احساس خود را زیر و رو کن
یک اتفاق تازه با من آرزو کن
شاعر سانازشجاعیان
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو