فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 21 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

سام کامیار – نبودی گریه میکردم…

نبودی گریه میکردم
مثه دیوونه ها بودم
نبودی توی تنهایی
چقدر از عاشقی خوندم
نبودی و چشام هر شب
مثه بارون و پاییزه
نبودی و تو این پاییز
غرورم داره میریزه
مثه برگای خشکیده
جوونی میکنم انگار
با چندتا قرص خواب آور
تمومش میکنم اینبار
دیگه این زندگی داره
عذابم میده دیوونه
تو با اونی و خوشحالی
من افسردم تو این خونه
یه روزی عاشقی کردیم
قسم هامونو یادت رفت
چه قولایی به هم دادیم
هنوز قولات و یادت هست
بگو یادت میاد باهم
یه دفتر خاطره داریم
تو عکسای دوتایی هم
یه جوری فاصله داریم
کنارم بودی و هر بار
دلم دلتنگ تو میشد
نبودی گریه میکردم
چشامم غصه اتو میخورد

شاعر سام کامیار

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو