فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

سامان سعیدی – آرزو


لب های تو بی ادعا جام شراب است آرزو
وقتی نباشی پیش من حالم خراب است آرزو

شبها درون ذهن من تنها که میرقصی به ناز
وصف جمال روی تو چند صد کتاب است آرزو

دور از تو و شب های تو، تنها به رسم عاشقی
تصویری از چشمان تو در سینه قاب است آرزو

وقتی میان خاطرات غم یکه تازی میکند
اشکم به روی صورتم چون جوی آب است آرزو

در سوز و سرمای فراق، در عمق دلتنگی شب
لب های من در حسرت یک بوس ناب است آرزو

آری هنوز هم زنده ام اما بدون تو عزیز
شادی درون قلب من انگار خواب است آرزو

در حالتی شبه نیاز خیره به عکست مانده ام
چشمان من همپای دل، در اعتصاب است آرزو

با نوع پوشش تو عجیب چون ماه زیبا میشوی
وقتی که سیمایت قشنگ در یک حجاب است آرزو

انقدر در فکر توام اندام تو در روز و شب
هر لحظه چشم وا میکنم شکل سراب است آرزو

دل بوف کور شب شده در انتظار دیدنت
لبخند هم بر چهره ام رنگ و لعاب است آرزو

امسال هم چون سال پیش اندر فراق روی تو
هر چهار فصلش بیحساب فصل عذاب است آرزو

در این سکوت عاشقی لبخند تو یک معجزه است
در برهه ای که خنده ها تنها نقاب است آرزو

با عکس تو در این سکوت من عشق بازی میکنم
چون عاشقی در شهر ما در اکتساب است آرزو

من تار و پود عشق را میبافم از موهای تو
شب ها که زلفانت هنوز در پیچ و تاب است آرزو

دور از هزاران وسوسه من چشم براهت مانده ام
آغوش تو در مذهبم فصل الخطاب است آرزو

تاج محبت را اگر با بوسه ای هدیه کنی
سامان در دنیای خود عالیجناب است آرزو

شاعر سامان سعیدی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو