فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

سامان ایرانی – عجیب ست …

زمین به دور یک ماه می چرخد

گهی با بغض و یک آه می چرخد

زندگانی گاه میگوید من یار توام

اما تا نیمه ی راه رهش میچرخد

در قمار زندگی ات فقط می بازی

چون حکم بدست شاه می چرخد

از دوست بینی گاه اعمال نابجا

جای حق و باطل گشته جابجا

چو بینی چشم خود باید ببندی

گهی سکوتی کنی و آه بخندی

اینجا همه چی بس عجیبست

اینجا انسان به ظاهر نجیبست

باید دیده را باز کنی برای دیدن

باید میوه را ناز کنی برای چیدن

اینجا عقل و هوش از سر پریده

هیچکس دنیای خود از بر ندیده

گاهی باید درد را مزه اش کنی

شهر گر آباد ست غزه اش کنی

شاعر سامان ایرانی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو