من گرفتار تو و غرق هوایت بیشتر
مست مستم میکند اماصدایت بیشتر
مو پریشان می کنی شیدا و حیرانم کنی ؟
از من مجنون چه خواهی ؟جان فدایت ، بیشتر ؟
با نگاهت گاه بر دارم کشی گاهی نجات
عاشقی کن عشق من با چشمهایت بیشتر
گوشه چشمی خنده ای یا بوسه ای آغوش گیر
جان من نه جان من ، جان خدایت بیشتر
هر چه دوری میکنی شیدا و شیدا تر شوم
می خرم ناز و ادا و عشوه هایت بیشتر
در تب مهر تو سوزد قامتم ویروس عشق
می شوم هر روز و هر شب مبتلایت بیشتر
حرف هایم را زدم در سینه ام چیزی نماند
گر چه من بی پرده تو حجب حیایت بیشتر
حجم معلومی ندارد عشق تو در سینه ام
دوستت دارم بسی از بی نهایت بیشتر …
شاعر ساسان مظهری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو