روح الله اصغرپور
ای خداوند جان آفرینم
چشم مستم بنه بر مِهینم
شاخۀ خشک و خار زمینم
من به خال لب او کمینم
صاحب لوح عشق امینم
دل به سودای دلبر نشسته
دست هایت سه تار ربابست
خنده هایت به راجی حیات است
یک نگاهت به عشقم جواب است
زندگی با تو در آب و تاب است
تار زلفت کمند سراب است
دست و پایم به زنجیر و بسته
امشب از باده نوشی چه باک است
شیوۀ زندگی با تو پاک است
باقی سینه ام زخم و چاک است
صورت زرد من زیر خاک است
بی تو بودن برایم هلاک است
عهد و پیمان به یک جا گسسته
زیب و زیبنده زیبا تو هستی
ماه و شمس هویدا تو هستی
هالۀ ماه شیدا تو هستی
خواب شیرین به دیبا تو هستی
روح ، مجنون و لیلا تو هستی
جام قلب مرا او شکسته
ر.ا.راجی1386
بخش مسمط | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران