خاکم قدمت که بر فلک رعنایی
جز نشستنم به پای یاری نرود معنایی
هم مقصد و مقصودی هم ناظر و منظور
ترسم نرسد وصالم حاصل نشود تنهایی
یک چشم به هم رفته یکی وقف قمر گشته
بی روی تو ام دیده نسازد سحر فردایی
درمانده اگر ماندم در جام نظر خواندم
درمانی و جانم به لبم که چون سخن از مایی
رویای سرابیم و به یک جرعه شرابی تو
دستی که به مویت برسانم برسد دریایی
گو معنی یاری و وفا خوانده ز چشمانم
هر چند زبان ناز می دانی و از بر داری