محمد جوکار
فتاده باز شورشی ، به قلب و جان سالکان
هلا هلا خلوتیان ، آمده ماه رمضان
نشسته بر جان و دلم ، نسیم جاودان عشق
گشوده شد سحرگهان ، پنجره ای رو به جنان
شعله ی عشق عارفان ، سیر و سلوک عاشقان
میان هودجی ز نور ، رفته به بام آسمان
بانگ اذان می رود ، تا ملکوت کبریا
از آسمان می رسد ، همهمه ی فرشتگان
تمام کوچه ها پر از ، صدای ربنای عشق
و آفتاب جاودان ، سرزده از مشرق جان
حلول فصل عاشقی ، شکوه وصل عاشقی
شمیم اصل عاشقی ، طلوع مهر بیکران
فتاده باز شعله ها ، به دامن خلوتیان
رقص اذان رمضان ، شده سماع عارفان
یاس خیال من دوباره پرکشیده سوی دوست
دوباره جان دمیده در ، جوانه های بوستان
م.ج.یاس خیال 1395.03.18
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران