شعر یعنی تولدی دیگر، قافیه دار چون که تو هستی
حادثه آن زمان رخ داده، که تو با من، عهد دل بستی
حادثه آن زمان رخ داده، که تو با من، عهد دل بستی
من هنوزم همان شیرینم، تو ولی همچو بیستون سردی
ساکت و بی عبور و تاریکی، همچنان کوچه های بن بستی
آخر عهد و آن وفا این بود، یار در خانه و تو حیرانی؟
تو که این ظلم با دلم کردی، پشت فرهاد عشق بشکستی
به همان وعده ها قسم خوردم، که نگویم دگر ز تو حرفی
پیش از این کاش با خبر بودم، تو همیشه بدون من مستی
میروم دیگر ای جفا پیشه، حرمت عشق من ندانستی
بعد از این تو بمان و تنهایی، تو که در عشق اینچنین پستی
شاعر رعنا مرسی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو