دلا آرام جانت بازگشته
سهیلت بر فراز بام گشته
چراغ خانه روشن از نگاهش
تو گویی محفل مهتاب گشته
زخاطر رفته خاطرهای غمناک
که جانم شاد از این ایام گشته
به باغ و گل ندارم حاجتی چون
کنارم باغ و گل دمساز گشته
چه دارم حاجت فصل بهاران
مرا رویش همی گلزار گشته
برفته از برم آن موسم غم
چو ” تنها” در بر دلدار گشته
سهیلت بر فراز بام گشته
چراغ خانه روشن از نگاهش
تو گویی محفل مهتاب گشته
زخاطر رفته خاطرهای غمناک
که جانم شاد از این ایام گشته
به باغ و گل ندارم حاجتی چون
کنارم باغ و گل دمساز گشته
چه دارم حاجت فصل بهاران
مرا رویش همی گلزار گشته
برفته از برم آن موسم غم
چو ” تنها” در بر دلدار گشته
“تنها”
شاعر رضوان(رقیه) بختیاری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو