کسی که در شب ِشعرش شکست شاعرشد
غزل به سوگ ِغرورش نشست ، شاعرشد
کسـی کـه فرصـت تنـهائی اش فراوان بود
و دل بـه صـحبتِ مردم نبـست شـاعـر شد
من از ارادت ِطبـعم بـه شــعر می گــویـم
کسی که از هـمه رنـدانـه رست شاعر شد
هزارویک شب ِغصه ، هزار و یک قصه
نوشته – گرچـه برایش کم است – شاعرشد
کسـی که عُـلقـه ی او را سـرود ِسرمستی
از این جهـان ِفسـونـگر گسست شاعر شد
فروتـنانـه به کـرسی عـشق هر که نشست
همینکه در شبِ شعرش شکست شاعر شد
شاعر رضا محمدصالحی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو