هرمِس که به اکسیر زمـان زر شدنی نیست
هر قـطره کـه در شیشه معطر شدنی نیست
هر قـطره کـه در شیشه معطر شدنی نیست
بیـهـوده تـقـلا نـکـن ای بـوتـه ی شــمشـاد
هرخـرده نـهـالی که صـنوبر شدنی نیست
شاید که تورا دشنه فراهم شـود ازسنگ!
هـرآهـن تـفتـیـده کـه خنـجر شدنی نیست
بایـد بـه سـرانگـشت هـنر مصحف ِدانش
بگشایی ، اگـرنه ثـمرش بـَرشدنی نیست
فیضی است که روح القدس آمیخته باعشق
هـردختر ِدوشـیزه کـه مـادر شـدنی نیست
قومی که سلحشـوری آن ورد زبـان است
بـا مـردم دنـیـا کـه بـرابـر شـدنـی نـیست
کارتو به سـامان برسد ، هـرچه بـکوشی
هـرخواهش بـی پـایه مُـقـدّر شدنی نیست
از”همت “والاست که “مجنون” شده “خیبر”
افسـانـه ی مـردانـگی ابـتـر شـدنـی نـیست
هرکس که دراو شعله وراست آتش دانش
گوش ِدلِ خود باوری اش کرشدنی نیست
( رضا محمدصالحی)
شاعر رضا محمدصالحی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو