یا ز بهر غمت ای دوست که شاعر بودم
قد و بالای تو دین من بی دین است
به ره وصل تو ای کاش که کافر بودم
چه شدست یار که نگاهی نکنی بر من زار
کاش در عشق تو،من شاعر معاصر بودم
میخورم حسرت زیبایی کوچ پرستوها را
ای کاش که من در غم تو مرغ مهاجر بودم
ساعتی مهلت دیدار خود ای یار ندادی بر ما
سخن این است با عشق تو ای کاش مسافر بودم
دیده از دیدن رویت به خدا سیر نشد
من که با میل دلم در رهت ای یار،حاضر بودم
بیا دوباره کنارم تا کمی قدم بزنیم
بیا بمان و مرو تا که حرف کم بزنیم
خوش آن دمی که تو آیی کنار من ای یار
بیا دوباره که با هم سنگ به جام غم بزنیم
رها نمی شود این دل ز دست هجر تو،یار
بیا دوباره هستیمان را به نام هم بزنیم
من عاشقانه دلم را به دست تو دادم
بیا بمان که دوباره از عشق دم بزنیم
چه میشود که دو تایی به پاسبانی عشق
دو استکان سراسر امید را به هم بزنیم
ماییم و عشقی و دلی که هست بی قرار تو
و این دل شکسته که نشسته در انتظار تو
زیبا ترین سروده ی منظومه ی دلی،یار
خورشید و ماه و ستاره هم افتاده در مدار تو
زیبا تر از بهشت و بهار و صنوبری ،یار
می روید عاشقانه امید و وصال در بهار تو
با دیدنت می شکفد واژه ها در اشعار من
کی بوده مانند کنون این همه شعرم دچار تو
جان من نازی بکن تا حالم پریشان تر شود
قطره های اشک از چشمم هر دم غلطان تر شود
خیره می مانی به چشمانم دلم پر می کشد
تا که جان و تن بسان بید لرزان تر شود
روی تو مانند گل ها در بهاران است یار
عشوه ای کن تا که آن گلبرگ رقصان تر شود
شرم دارم که بیندازم نگاهی بر تو من
چشمها در زیر پلک هر لحظه پنهان تر شود
روی تو خوش یمن و بویت همچو گل،نازنین
طوطی طبع تا تو را دیده غزلخوان تر شود
من مثل تو ای یار دگر دل تنگ ندارم
امروز دگر حوصله ی تار و آهنگ ندارم
بیزارم از این عقل کم اندیش خود ای یار
بگذار بگویند که ذوق فرهنگ ندارم
تا کی به سر عشق تو هر لحظه بجنگم
ای یار دگر حوصله ی جنگ ندارم
رفتی و رها کردی و چه زود بریدی
مانند تو ای یار دل از سنگ ندارم
یک متر ز تو فاصله، ای یار چه سختست
من عاشقم و طاقت فرسنگ ندارم
شاعر رضا روزگر
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو