فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

رضا جعفری – یلدا

تقویم و روزهایی تکراری
بگذر از این بادی سرگردانی
یک روز دیگر هم خط خورد
اخر تو می مانی و پشیمانی

بیا وقت هنوز بسیار است
شروع کن انچه میدانی
بیت اول را نوشتی احسنت
بنویس هر انچه می خواهی

قصه زخم چرکینم
شروع شد از یک مهمانی
در ان محفل یلدایی
می درخشید چشمان زیبایی

من و صد حس کنجکاوی
تو و ان لبخند رویایی
جواب دادی نگاهم را
لیکن با اخم های کوتاهی

گناه تو نیست رسم است
اخم سزاوار است بر این مردان
دستم حتی بر قلم خشکید
ای لعنت بر اخم ان چشمان

مرا صد پشت غریبه پنداشتی
صد تبر و نیزه می خواستی
جنگ نیست به والله بانو
چرا سرنوشت را اینگونه میبافی

تو را هم اشنایه میدانم
تو را هر لحظه می خواهم
روزگار از من بت شکن ساخته است
این دستان میشکنن بت نمی سازند

شاعر رضا جعفری

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو