اتل متل زلزله بـــــــازم شده ولوله
باز بی خبر رسیده دیـــو بد زلـزله
خونه شده یه آوار کسی نداره قرار
عروسکــا خوابیدن زیر ستون آوار
اتـل متل ناله ها ضجه های مادرا
باروی خـاک گرفته پی رد بچه ها
تــوی گلو خشکیده گریه های بی صدا
پـارچه سفید کشیدن رو تن و پای بابا
اتل متل زمستون می لرزه دست وپامون
هوا دلش گرفته می باره باد و بـارون
روی لبای تشنه حسرت و اشک یه مشته
پارچه سفیدتوکوچه ساخته یه بیشه پشته
اتل متل کجایی؟ رسیده وقـــت یاری
کی میگیره دست ماتو این شب وسیاهی
باز بی خبر رسیده دیـــو بد زلـزله
خونه شده یه آوار کسی نداره قرار
عروسکــا خوابیدن زیر ستون آوار
اتـل متل ناله ها ضجه های مادرا
باروی خـاک گرفته پی رد بچه ها
تــوی گلو خشکیده گریه های بی صدا
پـارچه سفید کشیدن رو تن و پای بابا
اتل متل زمستون می لرزه دست وپامون
هوا دلش گرفته می باره باد و بـارون
روی لبای تشنه حسرت و اشک یه مشته
پارچه سفیدتوکوچه ساخته یه بیشه پشته
اتل متل کجایی؟ رسیده وقـــت یاری
کی میگیره دست ماتو این شب وسیاهی
شاعر رضایاری(برگ)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو