صدای گریه می آید ز بیستون امشب
کجاست تیشه ی فرهاد ، خواب شیرین کو؟
کجاست تیشه ی فرهاد ، خواب شیرین کو؟
“دل شکسته به ساز شکسته می ماند”
نه ساز مانده نه دل ، شور و حال دیرین کو؟
به هر کرانه دلی داغ دلبری دارد
برای دلبرِ در خاک خفته ، بالین کو؟
وطن دوباره نشسته به داغ فرزندش
شکوه و هیبت و جاهِ دیار سیمین کو؟
سیاه جامه به تن کرده دختران دهات
سرود شادی و آن جامه های رنگین کو؟
الا دیار سترگ هزاره های کهن
به آسمان دلت ،خوشه های پروین کو؟
به پای خیز و ز سرگیر زندگانی را
نگو به سینه ی مجروح عشق، تسکین کو ؟
شاعر رسول قاسمی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو