نشسته روبرو ولی دلم چه لک زده است
به روی برگه ی آسم همیشه تک زده است
به روی برگه ی آسم همیشه تک زده است
هماره دلهره دارم نصیب من نشود
اگرچه یار دلش را به نامم حک زده است
از آن نگاه ملیحش همیشه می فهمم
که وقت بازیِ حکمش به من کلک زده است
خودش اشاره نموده که حکم دل باشد
ولی به زخم دل من چرا نمک زده است
رجب بابایی
شاعر رجب بابایی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو