عبدالله دده زاده
سـوخـت آب ساحــل نیـزارها
از عـطش عریان دل نیـزارهـا
نیست بیش از یک قفس بال کبود
هدیه ای از حـاصـل نـیـزارهـا
خشک و خالی در کنار هم صبور
هسـت زیبـا مـحـفـل نیزارهـا
در تلاطم وا مسحیـا دسـت رود
شستشو داد آن گـل نـیـزارهـا
نیست یکدم دستهای سرد برف
مـیهـمـان مـنـزل نـیـزارهـا
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران