پـنجـاه و هفـت رفـت ز تـاریخ عـمـر منشـد سـودمند مدت و ناسـودمند مـاندو امروز بـر یقین و گمانم ز عمر خـویشدانم که چند رفت و ندانم که چند ماندفهرست حال…
پـنجـاه و هفـت رفـت ز تـاریخ عـمـر من | شـد سـودمند مدت و ناسـودمند مـاند |
و امروز بـر یقین و گمانم ز عمر خـویش | دانم که چند رفت و ندانم که چند ماند |
فهرست حال من همه با رنج و بند بود | از حـبــس عـبــرت و از بـنـد پـنـد مـانـد |
از قـصـد بـدسـگالان وز غـمز حـاسـدان | جـان در بـلا فـتـاد و تـن اندر گـزند ماند |
چـوگان بـنه که گوی تـو اندر چه اوفتـاد | خـیره مطـپ کـه کـره تـو در کـمند ماند |
لیکن بـه شکر کوش که از طبـع پاک تو | چـنـدین هـزار بـیـت بـدیـع بـلـنـد مـانـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج