حامد سنگچولی
”درد تو”
”درد تو” دروازهای شهر را آتش زده
آن شمیم و خنده های دهر را آتش زده
درد تو در امتداد هر غزل یا هر سخن
آن وجود پاک صاف بهر را آتش زده
ناله ها و چک چک باران دراین بام کبود
شر شر آب و صدای نهر را آتش زده
در وجودم باتمام خنده ها و گریه ها
در دلم دریای تلخ زهر را آتش زده
در وجودم با سجودت قطره ای از اشک،نه…
یاد تو در انهنای قهر را آتش زده
#حامدـسنگچولی
@hamedsangcholi
11/6/1395
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران