در نهفت پرده شب دختر خورشید نرم می بافد دامن رقاصه صبح طلایی را وز نهانگاهِ سیاه خویش می سراید مرغ مرگ اندیش چهره پرداز سحر مرده ست چشمه خورشید افسرده…
در نهفت پرده شب دختر خورشید نرم می بافد دامن رقاصه صبح طلایی را وز نهانگاهِ سیاه خویش می سراید مرغ مرگ اندیش چهره پرداز سحر مرده ست چشمه خورشید افسرده ست می دواند در رگ شب خون سرد این فرسب شوم وز نهفت پرده شب دختر خورشید همچنان آهسته می بافد دامن رقاصه صبح طلایی را
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج