به زيبايي روي ماهت قسم
به چشمان آهو مثالت قسم
به زلف كمند و به عطر تنت
به لبهاي طعم شرابت قسم
به مژگان چشم و سيه مؤي تو
به ابروي همچون كمانت قسم
بر آن قامت سرو بالا بلند
به نيلوفرِ بازوانت قسم
به لبخند و طنازي و جلوه ات
به ناز و غرور و وقارت قسم
به آيين و دين و زمين و زمان
زُلال دلِ مهربانت قسم
به تنهايي وغصه و اشك و آه
به شبهاي در انتظارت قسم
كه در دل ندارم بجز مهر تو
ترا دوست دارم ، به جانت قسم
به چشمان آهو مثالت قسم
به زلف كمند و به عطر تنت
به لبهاي طعم شرابت قسم
به مژگان چشم و سيه مؤي تو
به ابروي همچون كمانت قسم
بر آن قامت سرو بالا بلند
به نيلوفرِ بازوانت قسم
به لبخند و طنازي و جلوه ات
به ناز و غرور و وقارت قسم
به آيين و دين و زمين و زمان
زُلال دلِ مهربانت قسم
به تنهايي وغصه و اشك و آه
به شبهاي در انتظارت قسم
كه در دل ندارم بجز مهر تو
ترا دوست دارم ، به جانت قسم
_______________
روي آن زيبا نگارم آرزوست
گرمي آغوش يارم آرزوست
ماه من از پرده بيرون آمده
تابشي بس بي امانم آرزوست
گرگنه باشد كه گيرم لعل او
من گنه كارم ،گناهم آرزوست
وَز دو چشمش سحر وافسون ميرسد
پرسه در آن كهكشانم آرزوست
امشب از دنيا گريزان گشته ام
قطعه ايي از آسمانم آرزوست
ساقيا پاكن تو اين پيمانه را
مستي بي اختيارم آرزوست
اشك چشم و خون دل سوغات او
خلوت آن مهربانم آرزوست
شاعر داريوش مهرابي (درويش)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو