عاشقِ چشمان تو شد آینه
مستِ خرامانِ تو شد آینه
گر چه ز لبخند تو پُر دیدمش
باز که حیرانِ تو شد آینه
آینه در آینه پیدا شدی
محوِ شبستانِ تو شد آینه
جلوه ی حق تا متجلی شود
دست به دامان تو شد آینه
با همه ی بی دلی اش عاشقِ
موی پریشان تو شد آینه
فکر نمی کرد کسی می شود
با لب خندانِ تو ، شد، آینه
عشق مرا ریخت به برگ خزان
گرمِ بهارانِ تو شد آینه
هیچ به وصف تو نیفزود چون
عاشقِ چشمانِ تو شد آینه
شاعر خلیل فریدی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو