از عشق ، گذشتنم گرفته
از کویِ تو ، رفتنم گرفته
از کویِ تو ، رفتنم گرفته
این چشمِ بخون نشسته ام را
بر مهر تو، بستنم گرفته
گفتم ننویسم از جفایت
از درد، نوشتنم گرفته
چون قصد به ترک من نمودی
از پای نشستنم ، گرفته
چندیست که شرح گریه ام را
در بُغض ، نهفتنم گرفته
امّیدِ وصالِ محشرت نیز
از بخت ، نجستنم گرفته
افسوس که عهدِ زندگی را
امروز ، شکستنم گرفته
دیدار نخستِ عشق را هم
از خاطره ، شستنم گرفته
سخت است که در دلم بگنجد
کز عشق ، گذشتنم گرفته
شاعر خلیل فریدی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو