اله یار خادمیان
روحِ خِرَد و نَفَس، جوانست
نقشِ تو به پرچمِ جهانست
رودی و خروش درتو جاریست
تا ساقیِ تو سروشِ جانست
تصویرِ تو در غزل نیاید
تعریفِ بهار ، بی کرانست
بر بامِ عروج و قله ی عشق
تا بنده چراغ امتحان است
فریادِ نهفته در ضمیرت
آوایِ بقایِ دیگرانست
شعرِ تو سرودِ هم سرا ئیست
درس تو سوادِ عاشقانست
تا گوهر آب ، می زند موج
هستی تو و ، عشق، جاودان است
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران