علی حاتمیان
دوباره به کرم ها مشکوک میشوم؛
نکند گرسنه بوده اند و خاطرات تو را خورده اند!
یا شاید مورچه ها در پی آذوقه، آنها را دزدیده اند!
یا اسکلی آنها را انبار کرده است و جایش را فراموش کرده است!
دوباره تو را مرور میکنم و بیاد نمی آورمت!!!
شاید خاطراتت را در آشنایی های چند ساعته جا گذاشته ام…
یا به هنگام فرار از تنهایی، از قلبم افتاده است…
نمی دانم، بیاد نمی آورمت…!
نه از کوران عاشقی یادی مانده،
نه از الفبای دوستی…
تنها، یادگاری از تو به دور گردنم نقش بسته که مرا به یاد هیچ چیز نمی اندازد…!
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران