شنیدم که پـیری بـه راه حجـازبه هر خطوه کردی دو رکعت نمازچـنان گـرم رو در طـریق خـدایکـه خـار مـغـیلـان نکـنـدی ز پـایبـه آخر ز وسواس خاطر پـریشپـسـند …
شنیدم که پـیری بـه راه حجـاز | به هر خطوه کردی دو رکعت نماز |
چـنان گـرم رو در طـریق خـدای | کـه خـار مـغـیلـان نکـنـدی ز پـای |
بـه آخر ز وسواس خاطر پـریش | پـسـند آمدش در نظر کار خـویش |
بـه تلبیس ابـلیس در چاه رفت | که نتـوان از این خـوب تـر راه رفت |
گرش رحـمت حـق نه دریافتـی | غـرورش سـر از جـاده بــرتـافـتـی |
یکـی هاتـف از غـیبـش آواز داد | کـه ای نـیـکـبـخـت مـبـارک نـهـاد |
مپـندار اگـر طـاعـتـی کـرده ای | کـه نزلی بـدین حـضـرت آورده ای |
به احسانی آسوده کردن دلی | بـه از الـف رکـعـت بـه هر منزلـی |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج