فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر(ص)

شـنیدم کـه طـی در زمـان رسـولنـکـردنـد مـنـشـور ایـمـان قـبــولفـرســتــاد لـشـکـر بــشـیـر نـذیـرگرفـتـند از ایشـان گروهی اسـیربـفرمود کشـتـن بـه شمش…

شـنیدم کـه طـی در زمـان رسـولنـکـردنـد مـنـشـور ایـمـان قـبــول
فـرســتــاد لـشـکـر بــشـیـر نـذیـرگرفـتـند از ایشـان گروهی اسـیر
بـفرمود کشـتـن بـه شمشیر کینکـه نـاپــاک بــودنـد و نـاپــاکـدیـن
زنـی گـفـت مـن دخـتــر حـاتــمـمبـخـواهـید از این نـامـور حـاکـمـم
کـرم کن بـه جـای من ای محـتـرمکـه مـولـای مـن بـود از اهل کـرم
بــه فـرمـان پــیـغـمـبــر نـیـک رایگشادند زنجیرش از دست و پای
در آن قــوم بــاقــی نـهـادنـد تــیـغکـه رانند سـیلاب خـون بـی دریغ
بـزاری بـه شـمشـیر زن گفـت زنمـرا نـیـز بــا جــمـلـه گـردن بــزن
مــروت نــبــیـنــم رهـایـی ز بــنــدبــه تــنـهـا و یـارانـم انـدر کـمـنـد
همی گفت و گریان بر اخوان طیبــه ســمـع رســول آمـد آواز وی
بـبـخـشـیدش آن قوم و دیگر عطـاکه هرگز نکرد اصـل و گوهر خـطا

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج