فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

حکایت بت پرست نیازمند

مغی در بـه روی از جهان بـستـه بـودبـتی را بـه خدمت میان بـسته بـودپـس از چـند سـال آن نکوهیده کیشقـضـا حـالـتـی صـعـبـش آورد پـیشبــه پــای بــت انـدر…

مغی در بـه روی از جهان بـستـه بـود بـتی را بـه خدمت میان بـسته بـود
پـس از چـند سـال آن نکوهیده کیش قـضـا حـالـتـی صـعـبـش آورد پـیش
بــه پــای بــت انـدر بــه امــیـد خــیـر بــغـلـطـیـد بــیـچـاره بــر خـاک دیـر
کـه درمـانـده ام دسـت گـیر ای صـنم بــه جـان آمـدم رحـم کـن بــر تـنـم
بـــزاریـــد در خـــدمـــتـــش بــــارهـــا که هیچـش بـه سامان نشد کارها
بــتــی چــون بــرآرد مــهـمــات کــس کـه نتـواند از خـود بـراندن مـگـس؟
بــرآشــفــت کـای پــای بــنـد ضــلـال بـه بـاطل پـرسـتـیدمت چـند سـال
مــهــمــی کــه در پــیــش دارم بــرآر وگــرنــه بـــخـــواهــم ز پـــروردگــار
هـنـوز از بــت آلـوده رویـش بــه خـاک کــه کــامــش بــرآورد یــزدان پــاک
حـقایق شـناسـی در این خـیره شـد سـر وقـت صـافـی بـر او تـیره شـد
که سرگشتـه ای دون یزدان پـرسـت هنوزش سر از خمر بـتـخانه مست
دل از کفر و دست از خیانت نشست خـدایش بـرآورد کـامی که جـسـت
فـرو رفـتـه خـاطـر در این مـشـکـلـش کـه پـیغـامـی آمـد بـه گـوش دلـش
کـه پــیـش صـنـم پـیـر نـاقـص عـقـول بـسـی گفـت و قولش نیامد قـبـول
گـــر از درگـــه مـــا شــــود نـــیـــز رد پس آنگه چه فرق از صنم تا صمد؟
دل اندر صمد بـاید ای دوسـت بـست که عاجزتـرند از صنم هر که هست
محـال اسـت اگر سـر بـر این در نهی کـه بـاز آیدت دسـت حـاجـت تـهی
خــدایــا مــقــصــر بـــه کــار آمــدیــم تــهــیــدســت و امــیــدوار آمــدیـم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج