فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

حکایت اتابک تکله

در اخـبـار شاهان پـیشینه هستکه چون تکله بر تخت زنگی نشستبـه دورانـش از کـس نـیـازرد کـسسبـق بـرد اگر خود همین بود و بـسچـنین گفت یک ره بـه صاحبـدلیکـه…

در اخـبـار شاهان پـیشینه هست که چون تکله بر تخت زنگی نشست
بـه دورانـش از کـس نـیـازرد کـس سبـق بـرد اگر خود همین بود و بـس
چـنین گفت یک ره بـه صاحبـدلی کـه عـمرم بـسـر رفـت بـی حـاصـلی
بـخواهم بـه کنج عبـادت نشست کـه دریابـم این پـنج روزی که هسـت
چو می بگذرد ملک و جاه و سریر نــبــرد از جــهـان دولــت الــا فــقــیـر
چـو بـشـنید دانـای روشـن نفـس بـتـندی بـرآشـفـت کـای تـکـله بـس!
طریقت بـجـز خـدمت خلق نیست بـه تـسـبـیح و سجـاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش بـاش بــه اخــلـاق پــاکــیـزه درویـش بــاش
بـصـدق و ارادت مـیان بـسـتـه دار ز طـامـات و دعـوی زبــان بـسـتـه دار
قـدم بــایـد انـدر طــریـقـت نـه دم کــه اصـــلــی نــدارد دم بـــی قـــدم
بـزرگـان کـه نـقـد صـفـا داشـتـنـد چــنـیـن خــرقـه زیـر قـبــا داشــتــنـد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج
آخرین اخبار شعر و ادبیات