فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

حمیدرضا کاووسی – چشم دلدار

شراب چَشم خمارت، به خوابم می کند آخر
مرا مشهور این عالم، بنامم می کند آخر

چه آرام و چه آسوده ام، میان جَنت چَشمت
اِرَم ارزانی خوبان، بهشتت جاودانم می کند آخر

نگاهم کن، نگاه تو، دوا و چاره ام باشد
چه دردی بایدم وقتی، علاجم می کند آخر

شدم مجذوب چَشمانت، که رنگ کهربا دارد
حریم هُرم چَشمانت، چه آبم می کند اخر

ببخشا باده از چَشمت، کرامت کن دمی یارا
که مخمورِ سیاه مستت ، چه حالم می کند آخر

عجب حال مِی آلودی ست، درون مامن چَشمت
کز این عالم اِمکان هم،جدایم می کند آخر

چه احساس خوشایندی ست، به چََشمانت نظر کردن
به دور از آنچه در هستی ست ، رهایم می کند آخر

حمیدا چَشم دلدارت، شراب مُلک ری دارد
بگو کی جرعه جامش، خلاصم می کند آخر

شعر : حمید رضا کاووسی

شاعر حمیدرضا کاووسی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو