حسین نجاری
متولد ۱۳۵۷_زنجان
_رشته: مهندسی کامپیوتر(با گرایش نرمافزار) _کارشناسی ارشد ادبیات
۱- سردبیر هفتهنامهی «موج بیداری» با ۱۵سال سابقهی انتشار
۲- چاپ کتاب شعر «من از درخت انار تو سیب خواهم چید»_سال ۱۳۸۸
۳-چاپ دومین کتاب شعر با عنوان «بیواهمه نگاهم کنید پلنگها»_ سال۹۲
۴-مجموعهی جدید شعر ایشان نیز در حال حاضر در دست چاپ است.
۵-داوری در جشنوارهی شعر و قصه استان زنجان_ یک دوره
۶-کسب مقام اول، اولین و سومین جشنوارهی مطبوعات و خبرگزاریهای استان زنجان در بخش یادداشت و سرمقاله نویسی به داوری سه تن از داوران برجستهی کشوری(دکتر فریدون صدیقی، دکتر نمکدوست و دکتر فرقانی)
۷_دبیر دومین جشنوارهی مطبوعات و خبرگزاریهای استان زنجان
۸-ساخت و تولید مستند داستانی حسین منزوی با عنوان«نهنگی در تنگ» در سال ۹۴
۹-ساخت و تولید فیلم مستند داستانی با عنوان «لبهی ماه» در سال ۹۵ – هنوز اکران نشده
۱۰-ساخت و تولید فیلم مستند داستانی با عنوان «درخت گردو» در سال ۹۶-در مرحلهی تدوین
۱۱_رئیس هیئت مدیره خانه مطبوعات استان زنجان (سه دوره)
–
آسمان
دست مزرعه را
در پوست گردو گذاشته
کاری از دست این خاک عقیم
بر نمیآید
روزی
از دهان این تاکها
بوی شراب میزد
ما در کپر، کیفور میشدیم
حالا باید صبر کنیم.
جهان
برعکس عقربههای ساعت
میچرخد
آسمان
ستارهایش را
قتل عام میکند
رودهای کهنسال
زمینگیر شدهاند
و سایهها را
باد برده است
خواب میبینم:
زمین
پستانش را
در دهان بوتهها
میگذارد
و تبسم در لبهای خشک
جوانه میزند
حسین نجاری
گل رخسار!
بهار، نامت را
به سینهاش
سنجاق کرده بود
صدایت
نسیمی بود
که از درهی پنجشیر
میگذشت
یاسهای دامنت
کوچه را معطر میکرد
.
گل رخسار
مادرت چه نامی برایت نهاده بود!
وقتی به خاک افتادی
گلهای سرخ از گونههایت روییدند
وقتی در خون غلطیدی
گیسهایت مثل آبشار سرخ
چهرهات را پوشاند
بعد از این خسوف بود/ که
نبض نسیم از کار افتاد
و باد، شیههکشان
به تاختن برخاست
گل رخسار
اینجا خبری از بهار نبود
تنها تو بوی بهار میدادی
وقتی گلهای نامت
قبل از طلوع آفتاب
در کوچه پرپر شد
پرستوهای غمگین
کوچ کردند
گلرخسار!
لالهی واژگون!
بلند شو
دوباره بخوان
بگذار این باد دربدر
پرستوهای خانه به دوش را
از مرزها بیرون نکند
گلرخسار
این شعرها
بوی خشخاش میدهد
و من گلویم ورم کرده
تا برایت از آزادی
سرودی بخوانم
حسین نجاری
پدر!
دستهایت
خاک مرغوبی دارند
از ترکهایش
خوشههای گندم میروید
در این روزگار خشکسالی
آسمان هم
بلند نظر نیست
و ابرهای عبوس
نم پس نمیدهند
تمام گردوهای این باغ
سیاه بخت شدند
با این همه
لبخند که میزنی
جهان زیبا میشود.
حسین نجاری