ای عشق تو ای قصه ی تب دار کجائی ؟
ای گمشده در حسرت بسیار ، کجائی ؟
ای گمشده در حسرت بسیار ، کجائی ؟
دنیای من این ریل قطار است ،پر از سنگ
ای شب زده دهقان فداکار ، کجائی ؟
عشاق جهان غرق وصال اند ولی ما
تا صبح میان غزل و باده گرفتار، کجائی ؟
گفتند صدای سخن عشق تو هستی
ای فلسفه ی گنبد دوار ، کجائی ؟
گفتی به نگاهت که خریدار نداریم
نایاب در این گرمیِ بازار ، کجایی ؟
شاید که دم مرگ رسد لحظه دیدار
ای مرگ تو ای لحظه دیدار ، کجائی ؟
بی تو همه ی حال من و روز من این است
چشمی به ره و تکیه به دیوار ، کجائی ؟
شاعر حسین مشهدی فراهانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو