فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

حسین مشهدی فراهانی – عشق

زلف تو وای که با حال پریشان چه نکرد
چشم مستانه که با گرمی ایمان چه نکرد

عشق می خواست که آرامش طوفان باشد
وای از عشق که با رندِ غزلخوان چه نکرد

آمدم در دل تو گاه که مهمان باشم
بنگر این عشق که با حرمت مهمان چه نکرد

دوش در خواب منِ تب زده مهمان بودی
تا سحر با منِ غم دیده که هذیان چه نکرد

عهد می بستی و پیمانه فرا روی تو بود
وقت بیداری و آن سستیِ پیمان چه نکرد

جان من در طلب یار به آسانی رفت
بعد از آن عشق که با قامت بی جان چه نکرد

شاعر حسین مشهدی فراهانی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو