می خرامد زرد بانوی قشنگ
برگریزان با لباس رنگ رنگ
برگریزان با لباس رنگ رنگ
بس که دم سرد است با احساس خود
می زند بر باغبان و باغ چنگ
این عروس زرد روی عشوه گر
جام دارد از شراب پر شرنگ
کهربایی می شود از مقدمش
برگ افرا، چرمه و شیر و پلنگ
می پرد از ترس رنگ کوه و دشت
آنچنان کز زال زر پور پشنگ
هر طرف خون درختان سرخ و زرد
سر به سر انگار پیکار است و جنگ
ای عروس فصل های عاشقی
عاشقان را دل برایت تنگ تنگ
می درخشد چشم هایت در غروب
در نگاهت از زمردها پَرَنگ
باغ زرد و سرخ شد آراسته
زرد بانویی ست پاییز قشنگ
بداهه دست گرمی
#حسین_محمدی_فرد
شاعر حسین محمدی فرد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو