فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 21 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

حسین اسکندری”غریب” – غریب گلستان

شماره ۶۵

غریب گلستان

تو ای یارِ شیرین که جانان شدی
چو جانم برون شد تو خود جان شدی

تو چون ماهی از پشت ابری سیاه
میانِ شبِ من نمایان شدی

درِ سینه بگشوده ام بهرِ تو
تو دقّ اش نکردی و مهمان شدی

همه عمر دردم زبی همدمی است
تو دردم نبودی و درمان شدی

سرودم سرودی زدلتنگی ات
برای غزلها تو دیوان شدی

نگارم به دور از تو انصاف نیست
به دور از نگاهم غزلخوان شدی

درست لحظه ایی که من عاشق شدم
تو افسون چشمان شیطان شدی

چو مجنون فدای نگاهِ تو أم
تو نا مهربان آفت جان شدی

نمیترسم از روز هجر و فراق
تو از لحظه ی عشق هجران شدی

مرا بی نصیب از رُخِ ماهِ خود
نمودی و رفتی و پنهان شدی

به باغِ دلم هر گلی آشناست
تو تنها “غریبِ” گلستان شدی

حسین اسکندری “غریب”


شاعر حسین اسکندری”غریب”

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو