فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 23 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

حسین اسرافیلی

تصویر تست

حسین اسرافیلی

 

مشخصات فردی
نام:حسین اسرافیلی
تاریخ تولد:1330
جنسیت:مرد – متاهل
محل سکونت:ایران-تهران
درباره من:شاعر و پژوهشگر

 

تحصیلات
سطح تحصیلات:کارشناسی
رشته تحصیلی:ادبیات فارسی
محل تحصیل:دانشگاه تهران

 


کتاب ها: 
تولد در میدان(کتاب برگزیده نخستین دوره کتاب سال دفاع مقدس)
زخم سیب(کتاب سال دفاع مقدس در سال 1385
آتش در خیمه ها/در سایه ذوالفقار/عبور از صاعقه/آتش در گلو/شرحه شرحه آتش/رد پای صدا/ و…

1

به بهانه سالروز تولد قیصر :

 

 

 

تویی در روبروی من چنین خاموش در تابوت

 

و یا من می کنم در خویشتن تشییع جان قیصر ؟

 

تویی آیا که می خندی به شام گریه های من

 

و یا من گم شدم در شبهت وهم و گمان قیصر ؟

 

ژلنگ زخمداری را که دست ماه دزدیده ست

 

شکاف صخره ها می دارد از چشمم نهان قیصر

 

به خود می پیچم و می گردم اینجا در پی چیزی

 

شبیه بال ، چون مرغی که شد بی آشیان قیصر ؟

 

چه گفتی آن شب هجرت که برقی زد ، ترک افتاد

 

سه شنبه صبح در آیینه های ناگهان قیصر

 

مگر در خلوتت با او ، چه سری رفت پنهانی

 

که رفتی هشتم آبان سحر پیش از اذان قیصر

2

 

 

فصل جانبازی ست ، اینجا برد نیست

فرق بین سالمند و خرد نیست

عشق اینجا هر که را آواز داد

اول از خون ، شهپر پرواز داد

سر در این میدان به خون غلتان خوش ست

عشقبازی با لب عطشان خوش ست

دست حق چون پرده برداری کند

طفل شش ماهه علمداری کند

بحر چون آشفته طوفان شود

کودک شش ماهه ، کشتیبان شود

زین سبب همراه خورشید منیر

اصغرش آمد به استقبال تیر

چون صدای ” هل من” مولا شنفت

با سه شعبه ، حنجرش لبیک گفت

3

 

دشداشه ها را بالا زدند و

از همسایه گرگ آوردند

       برای بره های ذبح نشده

امشی بیاورید

بحرین بوی آل سعود گرفته است

4

 

نامت، وحشتی است كه با هر موشك

 

شلیك می‌شود

 

و تل‌آویو را می‌لرزاند

 

و گله خوك‌ها را فراری می‌دهد

 

نامت صاعقه‌ای ا‌ست ناگهان

 

كه می‌پیچد

 

و شمشیری‌ است كه دو نیم می‌كند

 

نامت زلزله‌ای است

 

كه با 10 ریشتر در حیفا منجر می‌شود

 

و در تمام جهان طنین می‌اندازد

 

و دندان گراز را در بنت جبیل می‌شكند

 

نامت توفان است

 

پیش از آنكه تخمین بزنند

 

فرو می‌پچید و می‌پیچاند

 

و مانند پنجه‌های عقاب

 

بر بدن طعمه فرو می‌رود

 

نامت تیری است

 

كه در امتداد نگاهت

 

آرامش دشمن را نشانه می‌رود

 

رگباری‌ است كه بر دشمن می‌بارد

 

اضطرابی است كه دل صهیونیزم را فرا گرفته است

 

كابوسی‌ است

 

كه رؤیای اشغال‌گران را سیاه می‌كند

 

نامت پرچمی ا‌ست كه می‌وزد

 

و بر دوش رزمندگان در اهتزاز است

 

و نسیم را به عدالت تقسیم می‌كند

 

نامت موشك است

 

كه مركاوا را منفجر می‌كند

 

و از هلی‌كوپتر تروریست نمی‌ترسد

 

نامت

 

فریاد مطنطنی است

 

كه در حنجره‌ها جاری ا‌ست

 

چون آبشار

 

كه در جنگل

 

سید حسن نصرالله

 

و توفان

 

كه در دشتها

 

و موج

 

كه در دریاها جریان دارد

 

نامت

 

آذرخش است، پنهان در ابرها

 

نامت

 

نسیمی است كه می‌وزد

 

و آرامش را هدیه می‌كند

 

نامت

 

مظلومی است كه در زیر آوار قانا

 

نفس می‌كشد

 

و با هر شهیدی تشییع می‌شود

 

و با هر مجروحی

 

بیمارستان‌ها را معطر می‌كند

 

نامت

 

سپیده‌ای است برپیشانی صبح

 

كه شب را فرو می‌پیچید

 

نامت پایداری ا‌ست

 

نامت پنجره‌ای‌ است

 

گشوده بر باغ‌های ایمان

 

كه آفتاب را به میهمانی فرا می‌خواند

 

نامت بهار است

 

كه از دریچه دل‌ها وارد می‌شود

 

و قلب‌ها را به تسخیر خدا در می‌آورد

 

نامت بشارت است

 

و امت را نوید پیروزی می‌دهد

 

نامت تكیه‌گاهی‌ است مطمئن

 

پناهگاهی ا‌ست محكم

 

و سایه‌بانی ا‌ست مهربان

 

برای دل‌های مجروح

 

كودكان زخمی

 

زنانی شوی مرده

 

نامت، امید به آینده‌ است

 

نامت التیام زخم‌های لبنان است

 

و تبسمی كه بر لبان لبنان

 

خواهد شكفت

 

 5

فرهاد مجنون پيشه ام، با تيشه اي خوابم كنيد 
شمعم ،ولي افسرده ام،با شعله اي آبم كنيد 

ظلمت نشين غفلتم، زنجيري تاب وتبم
همزاد تقدير شبم ،مهمان مهتابم كنيد

تا چند اين آوارگي ،با كوزه هاي تشنگي؟
از چشمه هاي معرفت آييد وسيرابم كنيد 

دريا تبارم،نيستم همسنگ لب هاي كوير 
اي ابر هاي مهربان ،همدوش سيلابم كنيد 

بحر آشيان همتم ،با موج ها، هم صحبتم 
دور ست اين از فطرتم ،هم خواب مردابم كنيد !

سيل آشناي سركشم ،سر،سوي طوفان مي كشم 
تصوير برق و آتشم ،در صخره ها قابم كنيد 

بشكسته ام پيمان خود ،سجاده آلودم به مي 
با من خماري تا به كي ! تا چند بي تابم كنيد ؟

ساقي خرابم مي كند ،زاهد عتابم مي كند 
يا شيشه ي جامم دهيد ،يا سنگ محرابم كنيد