بیا؛ که با تو پُر از: حسّ بیکران بشوم
پر از: ستارهی مِهرت، یک آسمان بشوم
نشانِ مِهر تو دارد، دلِ نحیف و نزار
زِ هجرِ چهرهی ماهت، چه بینشان بشوم
ببین! فصول دلم، زرد گشته است و خزان
بیا؛ همیشه بهارم! که بیخزان بشوم
به ناکجای دلم، رخنه کردهای تو مدام
زِ شورشِ گُلِ عشقت، چه پرتوان بشوم
تمامِ حسّ دلم، با تو میتپد؛ نفسم!
نگر! چه بی تو تنی، بیروان و جان بشوم
به دفترم، فقط عشقت، نوشته میشود و
از عشق، صاحبِ قلبی، بسی جوان بشوم
اگر که جنبش عشقی، نباشد و، تپشی
بسا که در تلِ خاکِ غمی، نهان بشوم
سرایش و خوانش:
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
کتاب: آوای احساس
تنظیم دکلمه:
سایت ادبی عشق زیبا